کسانی که همسنوسال من یا بزرگتر هستند، فضای سالهای هفتادوشش تا هشتادوچهار را بهخاطر میآورند. من در چهار سال اول این دوره، دانشجو بودم و در چهار سال دوم – که فاصلهی میان پایان کارشناسی و ورود به کارشناسی ارشد بود – کار میکردم. هیجان عجیبی نسل دانشجو را گرفته بود. بهنظر میرسید که قرار است بهبودی در شرایط و اوضاع حاصل شود. «اصلاحات» تازه و جوان بود و آنهایی که روزگاری به سفارت آمریکا حملهور شده بودند، اکنون پشیمان، آمده بودند تا گریبان «شتر حکومت» را در دست بگیرند و آن را به «راه» بیاورند. اما ماجرا «چنان که رفته و میدانی» به شکل دیگری رقم خورد. خاتمی در روزهای آخرش به خاطر اینکه کُندتر از انتظار جامعه حرکت کرده بود، از همه – خصوصاً دانشجویان – ناسزا میشنید و رفسنجانی – که انتظار […]
↧