داشتم در آتلانتیک میچرخیدم که چشمم به یک خبر افتاد. اینکه بر اساس آخرین گزارش منتشر شده در سال ۲۰۱۵ (که البته بر اساس آمار ۲۰۱۴ است)، پولی که آمریکاییها برای بخت آزمایی و لاتری هزینه میکنند بیشتر از پولی است که مجموعاً برای کتاب و موسیقی و فیلم و خرید بلیط مسابقات ورزشی پرداخت میکنند.
مطمئن هستم که کسی نمیگوید: بیا! خاک بر سرشان! چقدر رفتار احمقانهای دارند.
چون تنها تفاوت ما با آنها در این است که ما آمار مشخصی نداریم که نشان بدهد ما تا چه حد، بخت آزمایی را به تلاش برای ساختن آیندهای بهتر ترجیح میدهیم.لااقل افراد زیادی را میشناسم که هر سال عکس میاندازند و پول میدهند تا در لاتری آمریکا شرکت کنند و بعد اگر بخت با آنها یار بود، به آنجا بروند و لابد برای آن یکی لاتری، بلیط بخرند!
خلاصه اینکه، مانند آنها، بسیاری از ما هم، عاقبت به خیری را رها میکنیم و به جستجوی خوشبختی میپردازیم.
عاقبت بخیر بودن، حداقل جوری که من میفهمم، با تلاش و کوشش و سختی و دشواری حاصل میشود و در هر صورت، تابع زحمت خودمان است. اما خوش بختی، از بخت و اقبال حرف میزند و چیزی که بیرون از اختیار ماست و به تصادف وابسته است و فکر میکنم حکمتی در کار بوده که پدربزرگها و مادربزرگهای ما، بعد از ازدواجمان، عموماً آرزوی خوشبختی میکردند، اما وقتی خیلی به آنها محبت میکردیم، آرزوی عاقبت بخیری را بدرقه راهمان میکردند. گاهی به شوخی میگویم، احتمالاً جایی در ناخودآگاهشان میدانستند که مفهوم ازدواج، به لاتری و بخت آزمایی نزدیکتر است.
از این حاشیهها که بگذریم، آمار جالب دیگر این است که اگر خانوادههای آمریکایی را از لحاظ وسع مالی به سه بخش تقسیم کنیم، نیمی از کل بلیطهای لاتری توسط یک سوم بدبختتر خانوادههای آمریکایی (سِهَک سوم) خریداری میشود.
قاعدتاً هر نوع تحلیل دقیقی در این باره، نیازمند مطالعات و بررسیهای زیاد است. اما این نمودار، میتواند جرقهی کوتاهی برای اندیشیدن باشد: اینکه چرا عموم انسانها، راه میان بُر خوش بختی را ترجیح میدهند و به جای تلاش برای ساختن “عاقبتی” بهتر، به آزمودن بخت خویش برمیخیزند و به قول حافظ، رخت از این ورطه بیرون نمیکشند.
دوره MBA آنلاین در سایت متمم: با بهره مندی از منابع روز دنیا
رادیو مذاکره: فایلهای صوتی رایگان آموزشی ارتباطات و مذاکره
رادیو متمم: فایلهای صوتی رایگان برای توسعه مهارتهای ما
The post انسان در جستجوی خوشبختی appeared first on روزنوشته های محمدرضا شعبانعلی.