چون در مطلبی تحت عنوان داستان دو نگهبان یکی از جانورهای دوستنداشتنیِ کوچه رو معرفی کردم، گفتم اینجا عکس یکی از جانورهای دوستداشتنی کوچه رو بذارم.
تجربهی مواجههی بسیاری از ما با روباه – در صورتی که در شهر زندگی کرده باشیم – به حرفهایی برمیگرده که دختر و پسرهای شکستخوردهی عاطفی در اینستاگرام توی دهن روباهِ شازده کوچولو میذارن.
البته روباهِ شازده کوچولو، اخیراً غیر از مسائل عاطفی، در مسائل اجتماعی و فلسفی و سیاسی هم اظهار نظر میکنه. مثلاً وقتی ازش میپرسن کی همه چی درست میشه؟ میگه وقتی بفهمی همهچیز به خودت بستگی داره (واقعاً دلم برای #اگزوپری میسوزه).
اما اینها رو گفتم که بگم، من این شانس رو دارم که با یه روباه همسایه باشم و اتفاقاً الان بهتر میفهمم که چرا حیوانی که باید در شازده کوچولو از اهلی شدن حرف میزده، روباه بوده.
بر اساس تجربهی من (که فقط روی یک نمونه روباه انجام شده و هیچ نوع ارزش علمی نداره) روباهها اگر کمی محبت و کمی امنیت ببینن به سادگی اهلی میشن و همسایهی کسانی که چنین حسی رو براشون ایجاد کردهان.
روباه همسایهی من با دوربین خیلی راحت نیست، به خاطر همین معمولاً عکسهایی که ازش دارم از فاصلهی خیلی نزدیک نیست.
البته من در تهران، غیر از روباه قرمز (همین همسایهی خودم)، روباه شنی هم زیاد دیدهام؛ ولی معمولاً توی شب و کمی ترسوتر از روباههای قرمز هستن. حداقل تا حالا هیچکدومشون وقتی من رو دیدن، خوشحال نشدن
The post روباه کوچهی ما appeared first on روزنوشته های محمدرضا شعبانعلی.