پیش نوشت: آنچه در اینجا میخوانید نظر کاملاً شخصیِ من است و نه تحلیل یک کارشناسی. امیدوارم تک تک جملههای آن را از همین منظر بخوانید.
بخش اول: رفتارهای امیدوارکنندهی ما در مواجهه با تروریسم
قبلاً به بهانههای مختلف در مورد ترور و تروریسم نوشتهام که از جملهی آنها میتوان به نوشتهی تروریسم بیسرزمین اشاره کرد. دیشب که نوشتهی خودم به دستم رسید و آن را دوباره مطالعه کردم، احساس کردم هنوز هم عمدهی مطالب مطرح شده در آن را باور دارم و اگر بخواهم دوباره در این زمینه بنویسم، تکرار مکررات خواهد بود.
خصوصاً اینکه عکسالعملهای مشاهده شده در روز حادثه، نشان میداد که اکثر مردم تا حد قابل توجهی، در عکسالعملهای خود دقت و وسواس نشان میدهند که شاید بتوان بخشی از این دقت و وسواس را به تجربههای انباشته ناشی از رویدادهای تلخ قبلی (چه اقدامهای تروریستی و چه سوانح تلخی مانند سیل در شمال غرب ایران و پلاسکو) نسبت داد.
البته همچنان کسانی بودند که کنجکاوی و عکس انداختن و سلفی گرفتن را ترک نکردند که فکر میکنم با مجروح شدنشان چیزی به آمار «انسانها»ی مجروح اضافه نمیشود و با کشته شدنشان هم، از جمعیت «آدمها»ی کشور، حتی یک نفر هم کم نمیشود.
بیتردید باید درایت ریاست مجلس را تحسین کرد که در آن فضا، به فعالیت رسمی ادامه دادند و تصمیمهای متعدد دیگری هم گرفتند که نهایتاً پیامِ «تحتِ کنترل بودنِ اوضاع» را به هموطنان، تروریستها و مخاطبان رسانههای جهان ارسال میکرد.
همچنین باید خوشحال بود که عمدهی آنچه در شبکه های اجتماعی پخش شد، تصاویر تروریستهای کشته شده بود و تصاویر هموطنانی که شهید شده بودند، «تقریباً» منتشر نشد و همچنین، تعداد قابل توجهی از نمادهای گرافیکی که در شبکه های اجتماعی توزیع شدند، از خون و لکههای خون به عنوان نماد استفاده نکردند.
بخش دوم: شراکت با تروریستها
همواره گفتهام و اجازه بدهید باز تکرار کنم که واژهی ترور به معنای ترس شدید و وحشت است و بر این باور هستم که شاید بتوان تروریسم را به وحشتافکنی ترجمه کرد.
فرض کنیم مجموعاً ۱۰۰ واحد وحشت در اثر اقدام وحشت افکنانه ایجاد شده باشد. تولید این وحشت چگونه انجام شده است؟ سهم هر یک از عاملین چقدر است؟
به عنوان یک نسبت فرضی میتوان گفت ۲ یا ۳ یا ۵ واحد از این وحشت، توسط ۵ نفر تروریست انجام شده. ۹۵ واحد باقیمانده احتمالاً توسط یک میلیون نفر انجام شده که هر کدام نزدیک به ۰.۰۰۰۱ واحد وحشت ایجاد کردهاند.
واضح است که این عددها را از خودم مینویسم و مبنا و معیار مطالعاتی و تحقیقاتی ندارد. اما بحثم اندازهی نسبی سهم هر یک از ما در وحشت افکنی است.
یک نکتهی تلخ اما واقعی وجود دارد. وحشت یک اقدام تروریستی، به خودی خود محدود است.
تعدادی از عزیزانمان را از دست دادهایم. پذیرفتنی است که اندوهِ ما زیاد است. اما همچنان، وحشت رویداد، محدود است.
مدتی قبل خودم خودرویی را دیدم که رانندهی آن هنگام نگاه به موبایل، چشم از روبرو برداشته بود و کودکی را که وارد خیابان شد زیر گرفت. کودک کشته شد. شاید وحشت آن رویداد بیشتر از وحشت یک اقدام تروریستی نظامی باشد. چون میتوانید تصور کنید که تعداد زیادی تروریست بالقوه همین الان با گوشیهای موبایل خود در شهر تردد میکنند و واقعیت این است که احتمال اینکه ما نهایتاً با غفلت یک هموطنِ پاکنیت اما بیدقت کشته شویم هزاران برابر بیشتر است تا اینکه با تلاش یک تروریست ناپاک اما دقیق و هدفمند کشته شویم.
پس چه میشود که تروریسم، وحشت ایجاد میکند؟ وحشتی که در ذهن بسیاری از مردم، بیشتر از وحشت حوادث غیرمترقبه است؟
بخشی از ماجرا به انعکاس گستردهی اقدام تروریستی باز میگردد. اگر سانحهای شبیه آنچه من در مورد آن کودک دیدم، پیش چشم شما روی دهد، با چند نفر در موردش صحبت میکنید؟ چند پیام تلگرام با موضوع آن ارسال میکنید؟ چند پست اینستاگرام میگذارید؟
حالا کمی فکر کنید که برای اقدام تروریستی، چند پست گذاشتهاید. چند کلمه حرف زدهاید. چند پیام نوشتهاید یا فوروارد کردهاید (و کردهایم. چون من هم دارم اینجا مینویسم).
بخش دیگری از ماجرا – که همه تجربه کردهایم اما شاید کمتر توجه کرده باشیم – این است که آنچه عملیات تروریستی را وحشتناک میکند، تصویرهایی است که ما از آینده میسازیم. از تکرار عملیات مشابه. از همهی فرصتهایی که ممکن است یک تروریست داشته باشد. از وضعیت کشور اگر در ماهها و سالهای بعد، قربانی موارد بیشتری شود.
نمیتوان این وحشت را انکار کرد. اما میتوان آن را مهار کرد. لااقل به آن دامن نزد.
کم نبودند کسانی که دیروز، برای دفاع از رای و نظر خود، این اتفاق را به مفهوم بزرگتری به نام امنیت گره زدند. در واقع رویداد تروریستی را به روند کاهش امنیت تفسیر کردند. به عبارتی، کوشیدند تصویری ایجاد کنند که القا کند آنچه اتفاق افتاده، یک اتفاق نیست. بلکه روندی است که حاصل یک انتخاب یا تصمیم اشتباه است و باز هم باید منتظر موارد مشابه آن بود.
تروریستها یک روز اقدام تروریستی کردند و کشته شدند. اما این همکاران آنها، زندهاند و با جد و جهد، نهضت آنها را ادامه میدهند.
به همین علت است که همچنان – همانطور که در گذشته بارها گفتهام – معتقدم در چنین رویدادهایی، منطقی است به نهادهای نظامی، انتظامی و امنیتی کشور اعتماد کنیم و بگذاریم به شیوهای که میدانند با آن مقابله کنند. نه اینکه به تحلیلگر امنیتی تبدیل شویم و مدام روند امنیتی کشور را نقد کنیم.
دوستی داشتم که میگفت: شرط بندی حماقت است. در میان این حماقتها، احمقانهترین شکل شرط بندی، این است که روی باخت خودت با فرد دیگری شرط ببندی. در این حالت به هر حال میبازی.
کسانی که روی بد شدن اوضاع کشورمان شرط بسته بودند و اکنون رویدادهای تلخ کشور را با لذت نقل میکنند و به سندی برای تایید ادعاها و دیدگاههای خود تبدیل میکنند، روی باختن خود شرط بستهاند.
بخش سوم: انتروپی اجتماعی
قاعدتاً در چنین نوشتهای، جای آن نیست که بحثهای خستهکنندهی آکادمیک داشته باشیم. اما حیفم میآید به یک نکتهی مهم، اشاره نکنم.
یکی از مهمترین شاخصهایی که میتوان امنیت و آرامش یک جامعه را به وسیلهی آن سنجید، انتروپی اجتماعی است.
دنیای امروز، دنیایی نیست که برای سنجش امنیت، درب خانهی مردم بروید و پرسشنامه بدهید و به آنها بگویید که ادراک خودشان از امنیت را با عددی مثلاً بین یک تا هفت مشخص کنند.
رفتار ما، تصمیمهای ما، پیامهایی که دریافت و ارسال میکنیم، همزمان دو اثر دارند.
اثر اول اینکه نشان میدهند که چقدر احساس امنیت داریم.
دومین اثر اینکه واقعاً در کاهش یا افزایش امنیتی که داریم تاثیر میگذارند.
چون نمیخواهیم به بهانهی انتروپی اجتماعی، در وسط یک مطلب سادهی یک وبلاگ عمومی، به احضار روح مرحوم بولتزمن بپردازیم، صرفاً به این نکته اشاره میکنم که تعداد و تنوع حالتهای قابل تصور یک سیستم، به نوعی با انتروپی آن همسو و هممعنا محسوب میشود.
و باز، به خاطر داشته باشیم که هر یک از ما به اندازهای که از روند متعارف زندگی روزمرهی خود خارج میشویم و به عبارتی پیشبینیناپذیرتر میشویم، نقشی در افزایش انتروپی سیستم ایفا میکنیم.
اگر بخواهیم از ادبیات نظریه سیستمها برای توصیف تروریسم استفاده کنیم، تروریستها با ایجاد وحشت و خطرات پیشبینیناپذیر میکوشند انتروپی جامعه را در کوتاه مدت افزایش دهند. امید اصلی آنها این است که مردم، خود در ادامهی این اقدام، روند عادی زندگی روزمرهی خود را تغییر دهند و این کار با چنان شدت و حدتی انجام شود که نهایتاً جامعه نتواند تعادل خود را بازیابی کند و یا برای بازیابی، به تامین انرژی (و در مورد کشورها، حمایت سیاسی) از بیرون نیازمند شود.
اگر هم نتوانست، در سراشیبی نابودی بیفتد.
این سراشیبی، اتفاقاً همان چیزی است که باید از آن وحشت داشته باشیم. این سراشیبی، انفجار نیست. ترور نیست. قتل نیست. جنگ نیست. اینها همه هست و هیچکدام نیست. چتری که بتواند روی همهی آنها بنشیند: افزایش انتروپی اجتماعی با سرعت فزاینده و غیر قابل کنترل در اثر افزایش تعداد و تنوع رفتارهای پیشبینینشده و غیرعادی شهروندان است.
بخش چهارم – میکرواکشنها
چند سال است که در مورد میکرواکشنها حرف میزنم. شاید خسته شده باشید. اما موضوعی مهمتر از میکرواکشنها برای تمام کردن این نوشته (و بسیاری از بحثها و حرفها و کلاسها و درسها) نمیشناسم.
حرفهای تئوری، حرفهای کلی، اظهار نظرهای عمومی، همه و همه، به سرعت فراموش میشوند. مگر اینکه بلافاصله پس از پایان آن حرفها، از خودمان بپرسیم: الان چه اقدام کوچکی میتوانم انجام دهم که یک گام، به آنچه گفتهام یا آنچه فهمیدهام یا آنچه خواستهام یا آنچه هدفگذاری کردهام نزدیکتر شوم.
پیشنهاد نمیکنم شما هم همین کارها را بکنید. اما من میکرواکشنهای خودم را مینویسم.
خوشحال میشوم اگر:
۱) شما هم دغدغهی امنیت جامعه و کشور را دارید
۲) با من همعقیده هستید که خروج از مسیر پیشبینی پذیری و افزایش انتروپی اجتماعی در اثر رویدادهایی از این دست میتواند تهدید باشد؛
میکرواکشنهای دیگری را که به ذهنتان میرسد و خودتان انجام میدهید بنویسید تا من هم یاد بگیرم.
اینها کارهایی است که من انجام میدهم. همهی آنها کمابیش میکرواکشنهایی برای برگشت به وضعیت عادی هستند. یعنی کارهایی که من را برای خودم و اطرافیانم، پیشبینی پذیرتر کند:
- در نوشتن در این وبلاگ، به فضای چند ماه قبل از انتخابات بازمیگردم. نوشتههای ماههای قبل را میخوانم و شبیه همانها را ادامه میدهم.
- از زمان انتخابات، چند کانال خبری سیاسی را پیگیری میکردم. آنها را ترک خواهم کرد. همچنین پس از حادثهی دیروز هم، چند ابزار خبری را که مدتها رها کرده بودم، دوباره تعقیب کردم. آنها را هم رها میکنم.
- پیامهایی که مرتبط با خبرهای تروریستی است را نمیخوانم. یا اگر بخوانم پاسخ نمیدهم که تقویت مثبت شکل نگیرد و دوستانم به تکرار این نوع پیامها تشویق نشوند.
- اگر به شبکه های اجتماعی سر بزنم، پستهایی را که مثبت یا منفی، به این رویداد پرداختهاند لایک نمیزنم. تا دوستانم سریعتر تشویق شوند به فضای عادی برگردند.
- پیامی را که به این خبرها مربوط باشد برای دیگران ارسال نمیکنم.
- سعی میکنم مانند گذشته و بیش از گذشته، فعالیتهای عادی روزانهام را انجام دهم. با این کار، هم خودم میفهمم که همه چیز عادی است. هم کسانی که با من کار میکنند و در تماس هستند، به نوعی به سمت بازگشت به مسیر عادی هدایت میشوند. وقتی در یک تماس تلفنی، از دوستم میپرسم که از حوادث اخیر چه خبری داری، دو اتفاق میافتد. یکی اینکه خودم دوباره درگیر میشوم. دیگر اینکه او فکر میکند هنوز فضای جامعه درگیر این دغدغههاست. ترجیح میدهم وقتی تماس گرفتم کارهای مشترکمان را پیگیری کنم.
اگر بخواهم حرفهایم را خلاصه کنم باید بگویم که: همهی ما در پلاسکو یاد گرفتیم که ایستادن در محل حادثه، کمک نمیکند. نه تنها کمک نمیکند بلکه مانع اقدامهای افراد مسئول هم میشود.
امروز با گسترش فضای دیجیتال و شبکههای اجتماعی، فاصله گرفتن از محل حادثه، فقط این نیست که فاصلهی فیزیکی داشته باشیم و در محل جمع نشویم. بلکه عبور از بحثهای مرتبط با این موضوعات هم، شکل دیگری از همان فاصله گرفتن است.
پینوشت نامربوط: به یکی از دوستان میگفتم که اینقدر که تو در مورد داعش مینویسی، در سایتهای رسمی داعش مطلب نیست. چه شده که اینقدر اخبار مربوط به آنها را منتشر میکنی؟ گفت: مردم روی هیچ چیز به اندازهی داعش کلیک نمیکنند. در واقع، فهمیدم که هموطنانم با کلیک کردن روی تیترها، به تولیدکنندهی خبر سفارش تولید خبر میدهند.
به عبارتی، این که من یک خبر را بخوانم و بعد بگویم که قبول دارم یا ندارم یا فوروارد میکنم یا نمیکنم کافی نیست. بهتر است برخی خبرها اصلاً کلیک نشوند. بهتر است برخی از پستهای تلگرامی اصلاً دیده نشوند. همین که من یک کانال را فالو میکنم و هر روز میبینم و بعد هم میگویم اینها مزخرف هستند کافی نیست. آن کانال به اعتبار تعداد فالورها و تعداد بازدیدهایش، تشویق میشود و برای ادامه روند نادرست خود، انگیزه پیدا میکند و من هم از نظر اخلاقی در کار او شریکم.
——
تکمیلی: زمانی که من در متن نوشتم فقط تصاویر تروریستها منتشر شده بود و تصاویر شهیدان منتشر نشده بود، تصاویر منتشر شده از تروریستها صرفاً بدن آنها بود که بر روی زمین بود و با پارچه پوشانده شده بود. لطفاً اگر تصاویر امروز رسانهها را دیدید (که به نظرم خوشایند و حرفهای نیستند) نوشتهی من را تایید انتشار آن تصاویر تلقی نکنید.
رادیو مذاکره • کارگاه افزایش عزت نفس • آموزش کارآفرینی • مذاکره تجاری • یادگیری زبان انگلیسی • دوره MBA آنلاین متمم • تصمیم گیری • تفکر سیستمی • روانشناسی پول • آموزش مهارت کار تیمی • مدل ذهنی • استراتژی محتوا • افعال پرکاربرد انگلیسی • زبان بدن • رادیو متمم • حرفهای گری در محیط کار • اتیکت • استعدادیابی • معرفی کتابهای روانشناسی • معرفی کتابهای مدیریتی • مهارت فروشThe post در مواجهه با اقدامهای تروریستی چه باید کرد؟ (میکرواکشنها) appeared first on روزنوشته های محمدرضا شعبانعلی.