پیش نوشت صفر: میگویند سالها پیش، در جایی از این دنیای بزرگ ما، شهر کوچک و دورافتادهای بود که به علت شرایط خاص آب و هوایی و کوهستانی بودن و گونههای حیوانی در اطراف آنجا، سانحه خیز بود.
با همکاری چند سازمان بین المللی، یک هلی کوپتر امداد با خلبان آموزش دیده به این شهر کوچک اختصاص داده شد.
تیم امداد هم از میان مردم همان شهر تشکیل شد و قرار شد که با این سرمایهی ارزشمند، به کسانی که در این شهر و شهرهای کوچک همجوار، محتاج کمک بودند کمک رسانی شود.
هلی کوپتر مدرن بود و خلبان آموزش دیده.
اما به هر حال، تیم امداد، از مردم همان شهر کوچک و دورافتاده بود و آنها چندان با شیوه های جدید و علمی امداد آشنا نبودند.
یک بار سانحه روی میداد و اعضای تیم امداد خواب بودند و دیر میرسیدند.
یک بار، سانحه روی میداد و ابزارهای امداد را گم کرده بودند.
یک بار، سانحه روی میداد و لباس امداد پیدا نمیشد.
یک بار، سانحه روی میداد و هلی کوپتر سوخت نداشت.
به هر حال، چون تیم امداد وظیفه شناس بود، همیشه به محل سانحه میرسید. اما همیشه دیر!
یا فرد سانحه دیده با کمک افراد محلی خوب شده بود و یا جان خود را از دست داده بود.
تنها دستاورد حضور هلی کوپتر، عکسهایی بود که پس از سانحه ثبت میشد و همیشه در قاب آن، یک هلی کوپتر هم بود.
مردم هم دیگر، به این دستاورد راضی بودند و گاهی پس از حل و فصل مشکل و رفع سانحه، منتظر میماندند تا هلی کوپتر برسد و عکسهای یادگاری را بگیرند و هر یک به سراغ کار و زندگی خود بروند.
پیش نوشت یک: من از ورزش سررشتهای ندارم. اخبار آن را هم پیگیری نمیکنم. مگر وقتی که به اجبار و لطف دوستان، وادار میشوم اخبار ورزشی را در قالب پیامکهایشان بخوانم.
دوری از ورزش نه کلاس دارد و نه پرستیژ میآورد که بخواهم به این مسئله و اقرار کردنش، مغرور باشم.
اما به هر حال، هر کس در زندگی خود اولویتهایی دارد که در فهرست اولویتهای من، ورزش و تلویزیون قطعاً جایی ندارند.
دوستی یک بار در پاسخ به این توضیح من میگفت: محمدرضا! پس سلامت چه میشود؟
مجبور شدم دوباره برایش توضیح بدهم که هر کس در زندگی خود فهرست اولویتهایی دارد و ممکن است زندگی، خود در صدر فهرست اولویتها نباشد!
پیش نوشت دو: با وجود همهی بیخبری از دنیای ورزش و المپیک و بحثهای حاشیهای آن، اینکه خبر مدال گرفتن کیمیا علیزاده را نشنوی چندان ساده نیست.
حتی اگر به ورزش هم بیعلاقه باشی، نمیتوانی بزرگ بودن کار او در کسب مدال برنز تکواندو را انکار کنی.
لااقل در نگاه من، دستاورد هر انسانی، معادل مجموع شادی و شادمانی است که در دنیا آفریده و خواهد آفرید.
هر حرکتی، در نقطههایی از زمین و زمان، غم میآفریند و در نقطههای دیگری از زمین و زمان شادی. و اگر برایند دستاوردهای یک حرکت، از این لحظه تا ابدیت، مثبت باشد میتوان شاد بود که دستاوردی ارزشمند ایجاد شده است.
مدال کیمیا علیزاده به احتمال زیاد به شادی کل دنیا اضافه کرده است.
اگر چه رقابت، ناگزیر از برد و باخت هست، اما با مقایسهی مردمی که این مدال را به دست آوردند و مردمی که این مدال را از دست دادند، میتوان حدس زد که مردم ما – به دهها دلیل – بیشتر نیازمند این مدال بودند و در مقایسه با ناشادی که در نقطههای دیگری از دنیا ایجاد شده، شادمانی بیشتری را کسب و تجربه کردهاند.
اما در این میان، نکتهای باعث دلگیری شده که انعکاساش را در بعضی رسانهها (مثلاً ایسنا یا خبر آنلاین) میتوان دید و آن، حضور نداشتن مسئولان دولتی در زمانی است که کیمیا علیزاده با افتخار با پرچم ایران در اطراف سالن میدویده است و البته سوال پرسیدن از اینکه مسئولان در آن موقع کجا بودند و چرا نبودند و بحثهایی از این دست.
اصل حرف من:
دولتها، هلی کوپترهایی هستند که همیشه دیر میرسند.
این نه اختصاص به دولتهای امروز دارد و نه اختصاص به دولتهای دیروز یا فردا.
نه اختصاص به ایران دارد و نه اختصاص به آسیا یا آمریکا.
دولتها، همیشه دیر میرسند. هر یک به قد و قوارهی خودشان.
دولتهای اروپایی در شرایطی دعوای آنتی تراست را با گوگل و فیس بوک شروع کردند که شناخت بسیار کمی از فضای دیجیتال داشتند.
حالا باید مدام، حرفهای غیرتخصصی و نادرستی را که در سالهای قبل گفتهاند ماستمالی کنند.
از جمله درخواستهای آنها این بود که گوگل، الگوریتم اولویت بندی خبرها را به اتحادیه اروپا تحویل دهد. مدتها طول کشید که مفهوم یادگیری ماشینی برای این دوستان تفهیم شد و متوجه شدند که الگوریتم، شکلات نیست که در بسته بندی و با احترام، به آنها تحویل داده شود.
اوباما هم که بارها به سو استفاده شرکتهای تکنولوژی محور از سواد کم دولت در حوزهی تکنولوژی اشاره کرده است و خلق شرکتهایی مثل پالانتیر و یا تلاش اوباما برای فعال شدن در حوزهی تکنولوژی پس از دوران ریاست جمهوریاش (که نوعی ارتقاء شغلی برای او محسوب میشود!) تاییدی بر این مسئله است.
هر جای دنیا دغدغهای دارد و بر اساس همان دغدغه و معمولاً در زمینهی همان دغدغه، دولتها عقب هستند و دیر میرسند!
آیا این خبر بدی است؟
به نظرم خوب یا بد بودن، صفت مناسبی نیست و اساساً آن سوال، سوال خوبی نیست.
بخشی از این کُند بودن، به ویژگی ذاتی (Inherent Characteristic) دولتها باز میگردد.
ربطی هم به بزرگ یا کوچک بودن، متصدی یا ناظر بودن، چپ یا راست بودن، رادیکال یا محافظه کار بودن ندارد.
دولت در ذات تعریف خود (به مفهوم کلاسیک آن از زمان لویاتان تامس هابز تا امروز) یک نهاد کُند و محافظه کار است.
رادیکالترین سیاستمداران، از محافظه کارترین مدیران کسب و کارها، محافظه کارتر هستند و این هم ایرادی نیست.
هر شخص (حقیقی یا حقوقی) در ساختار جامعه، کارکردی دارد. کارکرد دولت هم همین محافظه کاری است تا شالودهی اجتماع را حفظ کند.
همچنانکه در حوزهی خبر و رسانه، کارکرد شبکه های اجتماعی، نشر سریع و غیردقیق اخبار است و کارکرد رسانه های کلان، نشرِ کُند و مصلحت اندیشی شدهی اخبار بر پایهی اصول و ارزشها و ارزیابیها.
در بسیاری از نقاط دنیا هم، وقتی پروژههای مورد حمایت دولتها و پروژههای موفق و بزرگ را میبینیم، الزاماً این دو دسته با هم، هم پوشانی ندارند.
اگر هم پروژهی بزرگی را میبینید که دولتها به آن لبخند میزنند، ابتدا پروژه بزرگ شده و سپس دولت به آن لبخند زده است (از گوگل و اریک اشمیت بگیرید که امروز، عضو ارشد مشاوران پنتاگون است تا پروژه های اقتصادی و فنی داخلی و شرکتهای موفق دانش بنیان ایرانی).
فکر میکنم کیمیا و کیمیاها، در ورزش و اقتصاد و صنعت و دانش و آموزش، باید بیاموزند که هلی کوپتر امدادی در کار نیست.
آنها به اتکای خودشان و با دیدن همهی سختیها تلاش کنند. بکوشند و رشد کنند. تا روزی دیده شوند و دولتها و مردم (که دولت، عصارهی نگاه و منش آنان است) آنها را جدی بگیرند.
البته در میان دوستان و بستگان، تعدادی از عاشقان ورزش قهرمانی را دیدهام و فضای آنها را میشناسم وحدس میزنم که کیمیا علیزاده، اینها را بسیار خوب میفهمیده که امروز در این جایگاه است. چون بسیاری دیگر، قبل از اینکه کیمیا شوند، به همین بهانهها (نبودن حمایت و امکانات و …) دست از بازی کشیدهاند و امروز نام آنها را نمیشنویم.
اما به هر حال، خبر خوب این است که عموماً – و البته نه همیشه – هلی کوپتر میرسد. حتی اگر شده تنها برای عکس یادگاری!
رادیو مذاکره مذاکره تجاری یادگیری زبان انگلیسی
افزایش عزت نفس دوره MBA پاراگراف انگلیسی
افعال پرکابرد انگلیسی مدیریت زمان رادیو متمم
استراتژی محتوا زبان بدن صفات پرکاربرد انگلیسی
The post کیمیا علیزاده و هلی کوپتری که همیشه دیر میرسد! appeared first on روزنوشته های محمدرضا شعبانعلی.